خودت رو در آغوش میگیری و آروم زمزمه میکنی لازم نیست قوی باشی دختر،لازم نیست محکم باشی، لازم نیست این همه لبخند دروغین تحویل بدی، لازم نیست ادای آدم های پرفکت و سخت و بی نیاز رو دربیاری، لازم نیست این همه تلاش کنی تا نشون بدی هیچ اتفاقی نیوفتاده.حداقل این بار لازم نیست.

به خودم مهلت میدم تا زخم هام خوب بشن، تا دردهام کمرنگ  بشن، تا غم هام گم بشن، تا بپذیرم به طور ناشینانه ای مرتکب اشتباه شدم.به خودم مهلت میدم تا خوب بشم.


داره یادم میره صداش وقت خوندن من غلام قمرم.کاش پاکش نکرده بود، کاش اونقدر بی رحم نبودم که باعث بشم پاکش کنه.


+خنکای آواز سحرگاه پرنده روبروی پنجره اتاقم


ببخش آبی گرام.قرار نبود تو این اندازه غمگین باشی.


پ.ن: آنجا که زمین با همه ی پهناوری اش تنگ شد، آنجا که امید بریده گشت، آنجا که پوشیده برملا گشت، آنجا که شکایت تنها به جانب توست.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Pamela جورواجور ارائه به روز ترین، با کیفیت ترین و برترین کتب آموزش زبان و رمان های زبان انگلیسی دانش سبز بازوی پرواز من روز های من دخترکِ ساکنِ اتاقِ شیروانی فرکتال هنر آهنگ های خارجی سالن های زیبایی پرشیا